عاشقانه ها
یادت هست ان روزهای بهاری راشاخه ای گل سرخ برات هدیه آوردم... گفتم می خواهم آن را در گوشه ای از قلبت بکارم... خواستی بگیریش ولی بیاد داری چه شد؟ همان وقت بادی آمد و تمام گلبرگ های آن گل نازنین را با خود به اطراف برد ومن نگران از پرپر شدن گل عشقم به دنبال تک تک گلبرگ ها به این سو و آن سو شتافتم... و دیدی چه شد... وقتی همه آن ها را یافتم شاد و خوشحال به سوی تو آمدم ولی... ولی هرگز تو را نیافتم...
هاست لینوکس cpanel پنج شنبه 24 / 6 / 1390برچسب:, :: 10:18 :: نويسنده : محرم صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|